شنبه سیزدهم بهمن ماه 1386 یکی از نحس ترین روزهای تاریخ مطبوعات ایران است . در این روز هیچ روزنامه ای تعطیل نشد ، کسی را دستگیر نکردند ولی کسی که باید دوران شکوفایی مطبوعات ایران بعد از انقلاب را به نام او ثبت کرد از دنیا رفت. احمد فراهانی بورقانی در سن 48 سالگی بر اثر سکته برای همیشه خاموش شد اما یاد وخاطره اش در یاد و ذهن بسیاری از کسانی که با او کار کرده اند باقی خواهد ماند.
اکثر روزنامه خوانها با بورقانی بعد از آنکه معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد شد آشنا شدند؛ ولی خیلی ها خبر نداشتند که نقش او در روزنامهنگار شدن بسیاری از علاقمندان به چه صورت بوده است . یکی از این روزنامهنگاران اکبرمنتجبی، نویسنده و روزنامهنگار فعال روزنامههای بعد از دوران اصلاحات است:
«شروع کار روزنامهنگاری من روزی بود که نزد احمد بورقانی رفتم ـ زمانی که معاون مطبوعاتی بود ـ و به او گفتم که: میخواهم در روزنامه کار کنم. ما با هم بچه محل بودیم . پرسید: چرا؟ گفتم این کار را دوست دارم .
آن موقع دوران طلایی روزنامههای دوم خردادی بود. گفت: من توصیه میکنم در همان مجلهای که کار میکنی بمان؛ چون آنجا همه کار کشته مطبوعات هستند.
گفتم من این کار را دوست دارم اگر میشود به من کمک کنید که وارد روزنامه شوم . گفت: باشد و چند روز بعد زنگ زد و گفت بیا دفترم. . .»
بورقانی نامهای نوشته بود برای سردبیر روزنامه صبح امروز و اکبرمنتجبی را به آنها توصیه کرده بود. اکبر از آن زمان یکی روزنامهنگاران فعال روزنامههای غیر دولتی بعد از دوم خرداد شد؛ و در بعضی از روزنامههای دوم خردادی شاهد کمکهای بورقانی به روزنامهنگاران و رفع مشکلات بین روزنامهنگاران و مدیریت روزنامهها بود.
«. . .گاهی می شد که روزنامهای به بنبست میرسید؛ مشکل حادی بین بچههای تحریریه و مدیریت پیش میآمد. بچهها به اولین کسی که زنگ میزدند احمد بورقانی بود.
او بین بچههای تحریریه بهعنوان بدنه مطبوعات، و مدیران روزنامه اعم از سردبیر، مدیر مسئول و شورای سردبیری جایگاه ویژهای داشت و حلال مشکلات بود. حرفی که او میزد حرف آخر بود. من خیلی متاسفم که جامعه مطبوعاتی ایران یاور بزرگی را از دست داد.»
علیاصغر رمضانپور در این باره میگوید:
«شبی را که به آن اشاره کردید خاطره جالبی ازنمونه کارهای احمد است. اگر خاطرتان باشد در آن دوران سناریوهایی علیه فعالیتهای مربوط به اصلاحات و آزادی مطبوعات نوشته و اجرا میشد که در واقع تلفیقی بود از یک کار اطلاعاتی، سیاسی و جنگ روانی.
یکی از این اقدامات هم برنامه پخش شده از تلویزیون درباره کنفرانس برلین بود تا تعدادی از شرکت کنندهها در این کنفرانس دستگیر شوند؛ و با القای این فرض که روزنامههایی هم که منتشر میشوند وابسته به همان جریان جاسوسی خارجی ها هستند، زمینه تعطیل کردن گسترده روزنامهها فراهم شود .
جوری برنامهریزی کرده بودند که برنامه در ساعات آخر شب پخش شود، و روزنامهها فرصت این را نداشته باشند فردای آنرو ز به آن جواب دهند .
وقتی از پخش برنامه مطلع شدیم؛ همه در روزنامه صبح امروز جمع شدیم و اداره این جلسه برعهده احمد بود. در آن فضای پرتنش و نگرانی از دستگیریها، تنها کسی که ان فضا را با شادابی انرژی می بخشید احمد بود . یادم است که ادیت نهایی مطالبی که تهیه میکردیم برعهده او بود و توانستیم 11 صبح فردا روزنامه را به پیشخوان روزنامه فروشیها برسانیم .»
اما همان دوره هم افرادی مثل آقای جوانفکر که اکنون هم در دولت احمدینژاد جایگاه خاصی دارند سعی میکردند این شرایط را بهنحوی بههم بزنند. چه در گزینش افراد، چه در نگهداری نیروهای حرفهای. از این جهت فشار سختی بر کسانی چون بورقانی وارد میآمد، چون او اعتقاد داشت باید از افراد حرفهای دفاع کرد؛ و فضا را باز نگه داشت.»