احمد را امروز به خاك سپرديم … شورانگيزتر از هميشه … و اشکبارتر از همه وقت …
امروز مردم تهران با چشماني خيس آخرين وداع را با پيكر معمار آزادي مطبوعات در ايران به جا آوردند تا بار ديگر ثابت كنند: فرزندان نيك انديش و آزاده خود را هرگز از ياد نمي برند …
اين را مي شد در انبوه تشييع كنندگان حاضر كه در يك روز سرد زمستاني و غير تعطيل گرد هم آمده بودند؛ دريافت.
کاش به این زودی نمی رفت …
محمد علی ابطحی:
نگاهي به اطرافم انداختم. همه ی چهرههاي آشناي سياست و فرهنگ در حال گريه بودند. كسي براي اداي وظيفه نيامده بود. همه با عشق به احمد آمده بودند. مادر احمد بعد از دفن او در بهشت زهرا پشت میکروفون آمد. با لهجه شيرين و سادهاش گفت كه جنازه بچهي اولش که در جبهه شهید شده ماهها مفقود و در فكه مانده بوده است: صبر كردم، ولي با همه اينها براي از دست دادن احمد بيشتر ناراحت شدم. اين حرف مادرش صداي گريهها را خيلي بلندتر كرد.