بایگانی ماهیانه: آوریل 2008
گزارش شورای نظارت بر صدا و سیما
نطق شجاعانه در مقایسه شوروی سابق با ایران در مجلس ششم- قسمت اول
نطق شجاعانه در مقایسه شوروی سابق با ایران در مجلس ششم- قسمت دوم
نطقی در دفاع از آزادی مطبوعات در مجلس ششم
جوابیه ای به تهدید نظامی آمریکا
چراغی بر طاق آفاق ایران-قسمت اول
چراغی بر طاق آفاق ایران-قسمت دوم
مدرس مدرسها-محمد نعيميپور
احمد در فراكسيون، محبوبيت ويژهاي داشت، ركن ركيني بود كه مورد اعتماد همه بود، از معدود كساني بود كه با دست پر به فراكسيون ميآمد و از فكر و نظر وي، فراكسيون همواره بهرهمند ميشد. احمد، خوب و روان فكر ميكرد و خوب و روان مينوشت. نوشتههايش قاطع و بيپيرايه بود و از هرگونه گزندگي مبرا. تا آنجا كه به خاطر دارم بسياري از بيانيهها و نامههايي كه مورد تأئيد فراكسيون قرار گرفت و عمده آنها از تريبون مجلس خوانده شد. نوشته احمد بود. شخصيت احمد را از ميان نوشتههايش ميتوانستي دريابي. نوشتههايي كه صلابت رأي و استحكام نظر در آن موج ميزد و در عين حال روان و زلال بود.
در فراكسيون همه ميدانستند كه نمايندگي نبود كه به احمد شأن و اعتبار ميبخشيد، بلكه احمد بود كه به نمايندگي شأن و اعتبار ميبخشيد. او نماد واقعي «نماينده مردم» بود. همه چيز را براي مردم و اعتلاي كشورش ميخواست و براي خودش هيچچيز نميخواست. همواره گفته ميشود كه «مدرس مظهر نمايندگي مردم است» چرا كه هيچگاه مصلحت عامه را به مصلحت خود و ديگران ترجيح نداد و براي گفتن حق از قدرت و قدرتمندان واهمهاي نداشت. اگر مدرس را به اين بيان «مظهر نمايندگي مردم بدانيم» به راستي در مجلس ششم دهها مدرس وجود داشت. اما احمد در ميان مدرسها، مدرس بود. به همين دليل فراكسيون دوم خرداد و بالاخص فراكسيون مشاركت، شيفته اين مدرس مجلس ششم بود. بهتر است بگويم شيفته «احمد بورقاني» بود. همة ياران، احمد را با آن «دفترچه سيمي كوچك» بهخاطر دارند. هميشه با دستي پر ميآمد، از قبل اخبار و تحليلها را نوشته بود و وقتي نوبت به وي ميرسيد منظم و دسته بند شده، مطالبي را كه مهم ميدانست در اختيار جمع قرار ميداد. اين كار را به طور منظم انجام ميداد تا آخرين جلسهاي كه داشتيم، دو هفته قبل از اينكه ما را و اين زمين خاكي را ترك كند.
احمد در فراكسيون به شادابي، سر زندگي، خلوص، شجاعت، ثبات قدم و آزادگي شناخته ميشد.
مردي با دفترچه سيمي كوچك ميآمد، همه را از مسائل مطلع ميكرد و آرام و متواضع ميرفت، صداي پاي آمد و رفتنش را كسي نميفهميد.
احمد و هيأت رئيسه
احمد در هيأت رئيسه، هم شفاف و مستحكم در مواضع اما در عين حال نرمخو، صبور و آرام در روابط بود. به دليل اينكه به كارش مسلط بود (كارپردازي فرهنگي)، هم راحت برنامههايش را پيش ميبرد و هم ديگران كارهايش را با وي راحت پيش ميبردند. بعيد است خبرنگاران پارلماني دورهاي را به ياد داشته باشند و يا در آينده دورهاي را متصور باشند كه اينگونه راحت به اخبار و اطلاعات دسترسي پيدا كنند و يا راحت در پيرامون صحن علني مجلس به نمايندگان مجلس دسترسي پيدا كنند. سياست و برنامههاي وي در ارتباط با خبرنگاران و خبررساني چنان بود كه هيچ زاويه پنهاني در مجلس باقي نميماند و دانستن از مجلس به راحتي كسب خبر ميكرد. بيمهري و گاه ناجوانمردي برخي رسانهها باعث نميشد كه محدوديتي ايجاد شود. به دليل دقت نظري كه داشت، مطالب تخريبي يك روزنامه را عليه مجلس جمعآوري كرده بود، براي يكي – دو سال اول صدها صفحه مطلب كه اكثراً خلاف واقع بود، جمعآوري شد. اما اين مجموعه، مستند شكايت يا دستمايه محدوديت خبرنگاران اين روزنامه و هرگونه تهديد و تحديد نشد. فقط مجلدي شد براي اينكه سند مظلوميت مجلس ششم باشد. و در يك كلام در اطلاعرساني همان مواضع مستحكم (دانستن حق مردم است) را دنبال ميكردم و با نرمخويي و صبوري و آرامش با ارباب رسانه تعامل ميكرد.
در محيط هيأت رئيسه و روابط با ساير اعضا و كاركنان هيأت رئيسه نيز همين منش را داشت. هيچ يك از كاركنان دفتر هيأت رئيسه (كه در بين آنها افرادي با افكار سياسي مخالف احمد كم نبودند)، از وي رنجيده خاطر نشدند، چرا كه تواضع و فروتني و نرمخويي وي چنان بود كه فضاي تلخي بهوجود نميآورد تا رنجشي ايجاد شود. در عين حال از مسامحه كاري نيز خبري نبود.
در جمع دوستان و اعضاي هيأت رئيسه و رئيس مجلس، احمد همان ويژگي خاص خود را داشت. در هر محفل و نشستي حضور داشت، و سر زندگي برقرار ميشد و اگر اختلاف نظري بهوجود ميآمد، حلقه وصل جمع ميشد، به راحتي و روشن نظراتش را بيان ميكرد، اما خلاف تصميمگيري جمع نه اقدامي ميكرد نه ابزار نظري ديگر، بسياري از مواقع جمع را با خود همنظر ميكرد، اما براي اين توانايي خود شأني قائل نبود، چرا كه فروتني، سرزندگي و خلوص وي به اندازه كافي كارساز بود، و شأن والا و جايگاه وي را در نزد همه تثبيت ميكرد.
با ساير نمايندگان همچنين بود. هيچ نمايندهاي (هم اكثريت، هم اقليت) براي دسترسي به وي و بحث و گفتوگو با او، مانعي را پيش روي نميديد و چون با حوصله و مهرباني با همه برخورد ميكرد، بيش از هر كس ديگري به وي مراجعه ميشد.
گاهي هم فكر ميكنم احمد مثل «آب چشمهاي روان» بود، زلال و شفاف، روان و جاري، حيات بخش و سرزنده، و مستحكم و پايمرد كه بالاخره براي عبور از هر صخرهاي راهي مييافت.
بورقاني مدافع حقوق ايرانيان آنچه را كه ديگران نگفتهاند-جلال جلاليزاده
همكار عزيزمان در مجلس ششم جناب مرحوم احمد بورقاني ناگهان و غيرمنتظره از ميان ما رفت، مرگ او هرچند براساس سنت الهي طبيعي و قانونمند است، اما ما انسانها كه بر اثر ويژگيها و خصوصيت ذاتي و روحي و اخلاقي دچار حب و بغض و گاهي از روي تعصب و علاقه مفرط از جاده اعتدال خارج ميشويم، دوست داريم كه زمان بر مدار ما بگردد و فلك به كام ما. اما سنت الهي تغيير ناپذير است و چارهاي جز تسليم به رضا و قضاي او نيست.
احمدهاي زيادي در طول تاريخ آمدهاند و رفتهاند و خيلي از آنان در تاريخ مؤثر بودهاند. از احمد رهبر (ص) تا احمد فراهان و چه افتخاري است كه شهره شهر و سرآمد دوران بودهاند. همگي از محاسن و افتخارات و تلاشهاي او گفتهاند، اما من ميخواهم به معايب و ضعفهاي او اشاره كنم. چون هر چه باشد انسان بوده است ميخواهم اين سد را بشكنم، اما از كجا شروع كنم؟ از مجلس از لحظههاي آشنايي؟ از فعاليتهاي نمايندگي و غيره؟
يكي از ضعفهاي آن مرحوم در نزد ما ابناي زمان كه عادت به ستايش و وعده و ذكر كارهاي ناكرده و انتخاب كار ديگران به خود بهخاطر روحيه كبر و بزرگ بيني كردهايم، ايشان در اين چهار ساله مجلس كه نقش يك كارشناس و خبره در مسايل فرهنگي را داشت و حتي اصلاح قانون مطبوعات با اينكه عضو كميسيون فرهنگي نبود، اما از همه مهمتر و فعالتر نقش داشت و در ديگر مسايل سياسي و اجتماعي و فرهنگي هرگز توانمندي و آگاهي خود را به رخ ديگران نكشيد، هرگز در مقابل بسياري از كساني كه سوار موج شده بودند و در جريان اصلاحات قرار گرفته بودند، ادعاي برتري نداشت، هرگز در صف ملاقات با خبرنگاران قرار نگرفت، تا مصاحبههايش را در روزنامهها چاپ كنند و شخصيت خود را مطرح كند. آري بورقاني با اينكه جزو گردانندگان اصلي مجلس بود و با روحيه متين و چهره بشاش خود بسياري از مشكلات را حل ميكرد، اما هرگز فخرفروشي نكرد و زندگي ساده و بيرياي او دليلي بر دوري از مقام طلبي و ديناگرايي ايشان بوده است. چه بسيار افرادي را ميشناسم كه بدون حضور در جبهه از امتيازات رزمندگي و بدون دادن هزينهاي از امتيازات مادي و معنوي ايثارگري استفاده ميكنند، اما بورقاني بيريا و مخلص پشت به همه زد و انديشيدن براي رهايي مردم و آگاهاندن آنان را سرلوحه كارهاي خود قرار داد. او به نكتهاي اساسي و حياتي پيبرده بود كه كمتر كسي آن هم در شرايط و فضاي هيجانانگيز پيروزي اصلاح طلبان كه بسياري زيربناها را فراموش كرده و تنها بررو بنا فكر ميكردند به آن پي برده بود. بورقاني اصلاحطلب اين نكته را دريافته بود كه بدون آگاهي و مجهز شدن به ابزار آن كه كتاب و روزنامه است اين موج فروكش خواهد كرد و در بازار پر از مكر و حيله سياست سودگران دنياپرست و خدا ناپرست با فريبكاري و دغل كالاهاي خود را در معرض ديگران قرار خواهند داد، تا با بند كردن جانها و وعده سرخرمن تغذيه اجسام چند صباحي را بگذرانند، آري ضعف بورقاني در دنياي امروز كه عدهاي حتي نمازشان را موجب رسيدن به مقامات ميكنند، او حتي از دانستهها و داشتههاي خود هم نامي نبرد و پاي براي رسيدن به مقامات دنيوي نساخت، اما امروز بورقاني برگ افتخاري است براي هم فكرانش كه به پاكي زيست و به پاكي مرد و همچون مدعيان دينداري و زهد دورغيني نبود كه در خلوت سرگرم كارهاي ديگرند و جلوت قباي پارسايي را بردوش مياندازند. اما از همه مهمتر كه نديدم كسي به آن اشاره كرده باشد توجه به حقوق همه شهروندان ايراني اعم از اقوام و مذاهب بود كه جا داشت نويسندگان و فعالان سياسي بر اين نكته تأكيد كنند و بيشتر آن را برجسته كنند. خيلي از فعالان حوزه دفاع از دموكراسي و آزاديخواهي در كشور ما كه نگاه كلان و گستردهاي نسبت به مسايل مالي دارند، اما متأسفانه در مسايل به مربوط به اقوام و مذاهب از ديد گستردهاي برخوردار نيستند. اينجانب لازم ميدانم از دو نظر قدردان خدمات مرحوم بورقاني به اقوام و مذاهب ايراني باشم، اول از ديد مطبوعاتي، چون خدمتي كه در زمان ايشان از ناحيه صدور مجوز نشريات محلي صورت گرفت و بسياري از نشريات محلي براي اولينبار بدون ترس و واهمه شروع به چاپ مطالب نويسندگان دور از مركز كردند كه مقدمه تربيت و پروش بسياري از روزنامهنگاران، خبرنگاران و نويسندگان را فراهم كرد كه تعداد زيادي از آنان در سطح ملي هم درخشيدند. و هم براي اولين بار از طريق چاپ مقالات، مطالبات نهفته در سالهاي پس از انقلاب زمينه تخليه روحي بسياري از افراد را فراهم كرد و سنگ بناي گفتوگو و مذاكره و پيگيري خواستهها را با ابزار سخن و قلم بنا نهاد، كه بيشتر به روزنامههاي سراسري اشاره شده اما نشريات محلي فراموش شده است، ميتوان نقش او را در تأمين امنيت ملي و حفظ همبستگي احساس كرد. و نكته مهم ديگري كه لازم است به آن اشاره كرد. در همايش يكصدمين سالگرد مشروطيت كه بسياري از نخبگان و سياستمداران و انديشمندان كشور در آن حضور داشتند و اينجانب نيز براي استماع سخن راني سخنوران شركت داشتم. در يكي از جلسات مرحوم بورقاني اينجانب را صدا زد و گفت جلاليزاده بيا كارت دارم. گفتم چه كاري؟ گفت: كه شما عضو هيأت رئيسه هستي و بايد در هيأت رئيسه حضور داشته باشي من گفتم دوستان ديگري هستند آنان را دعوت كن، بورقاني گفت: نه هدف من اين است كه شما به عنوان اهل سنت و كرد بايد حتماً به نمايندگي از اقوام و مذاهب در هيأت رئيسه همايش باشي. چون مشروطيت متعلق تنها به يك قوم و مذهب خاص نيست. كسي او را وادار نكرده بود كه چنين كاري بكند اما در همان موقعيت به فكر هموطنان بوده و از مرزهاي تعصب كوركورانه گذشتن و در فضاي انسانيت جولان كردن كاري است كه از مولانا و فرقانيها و بورقانيها برميآيد. آري در فكر بورقاني احياي مشروطيت و مشروط كردن حكومت يعني دموكراسي يعني عدم تبعيض يعني مشاركت همگاني يعني مقيد كردن حاكمان به قانون و مراعات حقوق مردم و عدالت را در حق همكان رعايت كردن است كه جز با آگاهي بخشي ميسر نيست. آري بورقاني زندگي را وقف خدمت به هموطنانش كرد از فرهنگ آغاز كرد و زيربناي هر توسعه را فرهنگ دانست و بر ركن چهارم دموكراسي تأكيد كرد چون ميدانست بدون اين ركن ديگر اركان از استحكام چنداني برخوردار نيستند و اين نور را بر همه مناطق ايران تا باند، از كردستان و آذربايجان و تركمن صحرا و بلوچستان و خوزستان هنوز هم ميراث و يادگار بورقاني خودنمايي ميكند هر چند تبردستان بيرحم
هميشه با ضربات پيدرپي مشغول ضربه زدن به درختي هستند كه بورقاني در سرزمين فرهنگ ايران زمين نشانده است اما هر شاخهاي را كه قطع ميكنند و برزمين ميافتد باز هم جوانه ميزند و رشد ميكند و تكيه او برمراعات حقوق همه هموطنان حتي در يك همايش نشان از عزم راسخ و انديشه پاك او در دفاع از حقوق آنان و داشتن ايراني آباد و آزاد براي همه ايرانيان است. خدايش بيامرزد و هرروز از اين صدقه جاريهاي كه پس از خود برجاي گذاشته است پاداش دوچندان نصيبش باد و به مخالفانش بصيرت و كشف حقايق را عطا فرمايد.