همكار عزيزمان در مجلس ششم جناب مرحوم احمد بورقاني ناگهان و غيرمنتظره از ميان ما رفت، مرگ او هرچند براساس سنت الهي طبيعي و قانونمند است، اما ما انسانها كه بر اثر ويژگيها و خصوصيت ذاتي و روحي و اخلاقي دچار حب و بغض و گاهي از روي تعصب و علاقه مفرط از جاده اعتدال خارج ميشويم، دوست داريم كه زمان بر مدار ما بگردد و فلك به كام ما. اما سنت الهي تغيير ناپذير است و چارهاي جز تسليم به رضا و قضاي او نيست.
احمدهاي زيادي در طول تاريخ آمدهاند و رفتهاند و خيلي از آنان در تاريخ مؤثر بودهاند. از احمد رهبر (ص) تا احمد فراهان و چه افتخاري است كه شهره شهر و سرآمد دوران بودهاند. همگي از محاسن و افتخارات و تلاشهاي او گفتهاند، اما من ميخواهم به معايب و ضعفهاي او اشاره كنم. چون هر چه باشد انسان بوده است ميخواهم اين سد را بشكنم، اما از كجا شروع كنم؟ از مجلس از لحظههاي آشنايي؟ از فعاليتهاي نمايندگي و غيره؟
يكي از ضعفهاي آن مرحوم در نزد ما ابناي زمان كه عادت به ستايش و وعده و ذكر كارهاي ناكرده و انتخاب كار ديگران به خود بهخاطر روحيه كبر و بزرگ بيني كردهايم، ايشان در اين چهار ساله مجلس كه نقش يك كارشناس و خبره در مسايل فرهنگي را داشت و حتي اصلاح قانون مطبوعات با اينكه عضو كميسيون فرهنگي نبود، اما از همه مهمتر و فعالتر نقش داشت و در ديگر مسايل سياسي و اجتماعي و فرهنگي هرگز توانمندي و آگاهي خود را به رخ ديگران نكشيد، هرگز در مقابل بسياري از كساني كه سوار موج شده بودند و در جريان اصلاحات قرار گرفته بودند، ادعاي برتري نداشت، هرگز در صف ملاقات با خبرنگاران قرار نگرفت، تا مصاحبههايش را در روزنامهها چاپ كنند و شخصيت خود را مطرح كند. آري بورقاني با اينكه جزو گردانندگان اصلي مجلس بود و با روحيه متين و چهره بشاش خود بسياري از مشكلات را حل ميكرد، اما هرگز فخرفروشي نكرد و زندگي ساده و بيرياي او دليلي بر دوري از مقام طلبي و ديناگرايي ايشان بوده است. چه بسيار افرادي را ميشناسم كه بدون حضور در جبهه از امتيازات رزمندگي و بدون دادن هزينهاي از امتيازات مادي و معنوي ايثارگري استفاده ميكنند، اما بورقاني بيريا و مخلص پشت به همه زد و انديشيدن براي رهايي مردم و آگاهاندن آنان را سرلوحه كارهاي خود قرار داد. او به نكتهاي اساسي و حياتي پيبرده بود كه كمتر كسي آن هم در شرايط و فضاي هيجانانگيز پيروزي اصلاح طلبان كه بسياري زيربناها را فراموش كرده و تنها بررو بنا فكر ميكردند به آن پي برده بود. بورقاني اصلاحطلب اين نكته را دريافته بود كه بدون آگاهي و مجهز شدن به ابزار آن كه كتاب و روزنامه است اين موج فروكش خواهد كرد و در بازار پر از مكر و حيله سياست سودگران دنياپرست و خدا ناپرست با فريبكاري و دغل كالاهاي خود را در معرض ديگران قرار خواهند داد، تا با بند كردن جانها و وعده سرخرمن تغذيه اجسام چند صباحي را بگذرانند، آري ضعف بورقاني در دنياي امروز كه عدهاي حتي نمازشان را موجب رسيدن به مقامات ميكنند، او حتي از دانستهها و داشتههاي خود هم نامي نبرد و پاي براي رسيدن به مقامات دنيوي نساخت، اما امروز بورقاني برگ افتخاري است براي هم فكرانش كه به پاكي زيست و به پاكي مرد و همچون مدعيان دينداري و زهد دورغيني نبود كه در خلوت سرگرم كارهاي ديگرند و جلوت قباي پارسايي را بردوش مياندازند. اما از همه مهمتر كه نديدم كسي به آن اشاره كرده باشد توجه به حقوق همه شهروندان ايراني اعم از اقوام و مذاهب بود كه جا داشت نويسندگان و فعالان سياسي بر اين نكته تأكيد كنند و بيشتر آن را برجسته كنند. خيلي از فعالان حوزه دفاع از دموكراسي و آزاديخواهي در كشور ما كه نگاه كلان و گستردهاي نسبت به مسايل مالي دارند، اما متأسفانه در مسايل به مربوط به اقوام و مذاهب از ديد گستردهاي برخوردار نيستند. اينجانب لازم ميدانم از دو نظر قدردان خدمات مرحوم بورقاني به اقوام و مذاهب ايراني باشم، اول از ديد مطبوعاتي، چون خدمتي كه در زمان ايشان از ناحيه صدور مجوز نشريات محلي صورت گرفت و بسياري از نشريات محلي براي اولينبار بدون ترس و واهمه شروع به چاپ مطالب نويسندگان دور از مركز كردند كه مقدمه تربيت و پروش بسياري از روزنامهنگاران، خبرنگاران و نويسندگان را فراهم كرد كه تعداد زيادي از آنان در سطح ملي هم درخشيدند. و هم براي اولين بار از طريق چاپ مقالات، مطالبات نهفته در سالهاي پس از انقلاب زمينه تخليه روحي بسياري از افراد را فراهم كرد و سنگ بناي گفتوگو و مذاكره و پيگيري خواستهها را با ابزار سخن و قلم بنا نهاد، كه بيشتر به روزنامههاي سراسري اشاره شده اما نشريات محلي فراموش شده است، ميتوان نقش او را در تأمين امنيت ملي و حفظ همبستگي احساس كرد. و نكته مهم ديگري كه لازم است به آن اشاره كرد. در همايش يكصدمين سالگرد مشروطيت كه بسياري از نخبگان و سياستمداران و انديشمندان كشور در آن حضور داشتند و اينجانب نيز براي استماع سخن راني سخنوران شركت داشتم. در يكي از جلسات مرحوم بورقاني اينجانب را صدا زد و گفت جلاليزاده بيا كارت دارم. گفتم چه كاري؟ گفت: كه شما عضو هيأت رئيسه هستي و بايد در هيأت رئيسه حضور داشته باشي من گفتم دوستان ديگري هستند آنان را دعوت كن، بورقاني گفت: نه هدف من اين است كه شما به عنوان اهل سنت و كرد بايد حتماً به نمايندگي از اقوام و مذاهب در هيأت رئيسه همايش باشي. چون مشروطيت متعلق تنها به يك قوم و مذهب خاص نيست. كسي او را وادار نكرده بود كه چنين كاري بكند اما در همان موقعيت به فكر هموطنان بوده و از مرزهاي تعصب كوركورانه گذشتن و در فضاي انسانيت جولان كردن كاري است كه از مولانا و فرقانيها و بورقانيها برميآيد. آري در فكر بورقاني احياي مشروطيت و مشروط كردن حكومت يعني دموكراسي يعني عدم تبعيض يعني مشاركت همگاني يعني مقيد كردن حاكمان به قانون و مراعات حقوق مردم و عدالت را در حق همكان رعايت كردن است كه جز با آگاهي بخشي ميسر نيست. آري بورقاني زندگي را وقف خدمت به هموطنانش كرد از فرهنگ آغاز كرد و زيربناي هر توسعه را فرهنگ دانست و بر ركن چهارم دموكراسي تأكيد كرد چون ميدانست بدون اين ركن ديگر اركان از استحكام چنداني برخوردار نيستند و اين نور را بر همه مناطق ايران تا باند، از كردستان و آذربايجان و تركمن صحرا و بلوچستان و خوزستان هنوز هم ميراث و يادگار بورقاني خودنمايي ميكند هر چند تبردستان بيرحم
هميشه با ضربات پيدرپي مشغول ضربه زدن به درختي هستند كه بورقاني در سرزمين فرهنگ ايران زمين نشانده است اما هر شاخهاي را كه قطع ميكنند و برزمين ميافتد باز هم جوانه ميزند و رشد ميكند و تكيه او برمراعات حقوق همه هموطنان حتي در يك همايش نشان از عزم راسخ و انديشه پاك او در دفاع از حقوق آنان و داشتن ايراني آباد و آزاد براي همه ايرانيان است. خدايش بيامرزد و هرروز از اين صدقه جاريهاي كه پس از خود برجاي گذاشته است پاداش دوچندان نصيبش باد و به مخالفانش بصيرت و كشف حقايق را عطا فرمايد.
بورقاني مدافع حقوق ايرانيان آنچه را كه ديگران نگفتهاند-جلال جلاليزاده
پاسخ دهید