بدون شک در اين دنياي وانفسا يکي از معدود افرادي که حرفه ما را خوب مي شناخت احمد بورقاني بود. حتي در هنگامه مجلس ششم که وجه غالب وي سياسي بود، من و بسياري از همکاران روزنامه نگارم بيش از آنکه او را سياسي بدانيم همکار مطبوعاتي مي ناميديم.متين، باصلابت و شجاعت مطمئن و صادقانه سخن مي گفت. از آن گونه افرادي بود که مخاطب مي دانست خيلي چيزها در چنته دارد و دانش او جاي شک و شبهه در طرف مقابل باقي نمي گذاشت. راي او درباره مطبوعات و اهالي مطبوعات قاطع و از طرفداران شديد روزنامه نگاري حرفه يي بود. اعتقاد داشت از اصول نبايد گذشت، از حقيقت به هر قيمتي بايد دفاع کرد و روزنامه نگاري باارزش است که اسير زر و زور نشود. مهربان بود و زود با اطرافيان جوش مي خورد. نخستين باري که او را ديدم، حس کردم سال هاي طولاني با يکديگر حشر و نشر داشته ايم.بورقاني يک اصلاح طلب واقعي بود. اصلاحات را به گونه يي بيان مي کرد که طرف او مي دانست، دل سوخته اين ملت است و رفاه و آسايش مردم و سازندگي اين مملکت را مي خواهد. مرا خواهيد بخشيد اگر جملات را اين گونه کوتاه و مقطع نوشته ام، چرا که مرگ اين بزرگمرد چنان در من تاثير گذاشته است که نمي توانم رشته افکارم را پيوسته روي کاغذ بياورم.به خصوص که به خاطر مرگ اين عزيز صفحه اول روزنامه را که آماده ارسال به چاپخانه بود عوض کرده ايم، وقت زيادي براي نوشتن ندارم به ناچار هرچه به مغزم رسيده، روي کاغذ آمده است. شايد از اين جهت که اين يادداشت کوتاه حرف دل است بدون اندکي تعارف، بر دل مخاطبان بنشيند و خوانندگان اعم از آنان که او را مي شناسند و آنان که او را نمي شناسند تسليت مرا بپذيرند.اين تسليت براي همه است، خودم، خودمان، دوستان بورقاني، همکارانش، اهالي فرهنگ و اهالي سياست و… اميدوارم ما روزنامه نگاران بتوانيم بزرگ ترين تجليل را از او بعد از مرگش به عمل آوريم، گرچه به يقين رسيده ام که هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق. |
هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق-بهروز بهزادي
پاسخ دهید