مرگ گاهی ریحان می چیند /وداع با بورقانی-محسن دلاویز

171390.jpg

مرگ گاهی ریحان می چیند این شعری بود که در کنار عکسی از بورقانی حک شده بود و روی پیکر بی جانش تقش بسته بود تا نزدیکترین دوستان که تا چند روز پیش با خنده های احمد شاد بودند امروز در سرمای بیرحم و سوزناك هوا هق هق کنان او را بدرقه کنند.روز تلخی بود انگار همه غصه های عالم دست به دست سرما داده بودند تا دل اصلاح طلبان را چنگ بزنند.چهره ها مبهوت و غمگین ،خیلی ها رفتنش را باور نکرده بودند، ابطحی بغض کرده دستانش را به ماشینی تکیه داده بود ،رضا خاتمی در میان جمعیت اشک هایش را پاک می کرد ، مصطفی تاج زاده هنوز قهقهه احمد را در گوشش حس می کرد و هق هق کنان پیکر بی جان احمد را نظاره می کرد، کمی دورتر مژگان حکمت اشک آلود با همسر احمد همدردی میکرد،
غم سنگین است . انگار روزهای تلخ اصلاحات تمامی ندارد کم لطفی قدرت نشینان و فراق دوستان، اردوگاه اطلاح طلبان سراسر غم و غصه است.
احمد رفت، احمد در ميان هق هق دوستان در جلوي انجمن صنفي روزنامه نگاري سنگري كه احمد حامي هميشگي و مدافع راستين آن بود با دوستان وداع كرد تا در سرماي سخت زمستان راهي قطعه نامداران بهشت زهرا شود. به راستي عرصه سياست ما چند احمد دارد كه صادق، صميمي و راسخ باشند. خنده هاي بورقاني را دوستانش هرگز فراموش نخواهند كرد.
افسوس افسوس احمد هم رفت …قلم را یارای نوشن نیست، گریزی نیست باید رفتنش را باور کنیم…….مرگ گاهی ریحان می چیند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *