ثریا در اغما-احمد بورقانی

سال گذشته قرار بود از چهره‌هاي مختلف بپرسيم كه چه پيشنهادي براي ئعطيلا‌ت نوروز دارند؟ اول از همه احمد بورقاني پاسخ داد و فاصله زيادي افتاد تا بقيه جواب بدهند. وقتي كار صفحه‌بندي ويژه‌نامه عيد را تمام كرديم و رفت براي چاپ، تازه يادمان آمد كه اي دل غافل يادداشت احمدآقا را يادمان رفته بگذاريم در ويژه نامه.

عذرخواهي كرديم و با بزرگواري پذيرفت و گفت كه پيش مي‌آيد و ماجرا گذشت. اين يادداشت را با يك سال تاخير تقديم مي‌كنيم، در حالي كه او در ميان ما نيست، اما ياد و خاطره‌اش باقي است و كارهاي ماندگارش.

‌***

بعد از آنكه مرحوم احمد عطاري تازه‌ترين ساقي‌نامه‌اش را خواند و استكان چاي را براي تازه كردن گلو برداشت گفتم: راستي! احمدآقا رمان <زمستان 62> را خوانده‌اي؟ خواستم برايش توضيح دهم با توجه به مسووليت جديدش، خواندن ادبيات جنگ براي او ضروري است اما خدابيامرز نه گذاشت و نه برداشت و با صراحت و صداقت تمام گفت: مانع چاپ دوم آن شدم. گفتم: چرا؟ گفت: ضدجنگ است. خواستم بگويم چنين نيست و اصولا‌ نگاه ديگري بر كتاب حاكم است و شرح دهم علي‌الا‌صول مخالفت با جنگ كه نمي‌تواند ضدارزش باشد اما اعضاي جلسه به تدريج وارد اتاق مرحوم عطاري شدند و ناچار حرفم نيمه‌تمام ماند و در دهانم ماسيد.

مرحوم عطاري نماينده جدي و سخت‌كوش اراك در مجلس اول و دوم، آن روزها جانشين آقاي سيدمحمد خاتمي معاون فرهنگي – تبليغاتي ستاد فرماندهي كل قوا شده بود. روزي كه خواستم مرحوم عطاري را به خواندن <زمستان 62> ترغيب كنم روزي از روزهاي سال 67 بود كه ايران قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل متحد را پذيرفته و جنگ پايان يافته بود اما جلسات سياستگذاري رسانه‌اي و تبليغاتي در ستاد تبليغات جنگ كه به معاونت فرهنگي و تبليغاتي ستاد فرماندهي كل قوا تغيير نام داده بود ادامه داشت.

‌ ظاهرا بعد از انتشار <زمستان 62> در سال 1366 برخي معترض آن شده و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلا‌مي را تحت فشار قرار داده بودند كه اجازه چاپ ديگري به كتاب ندهد و وزارتخانه نيز كتاب را براي بررسي مجدد و اظهارنظر به مرحوم عطاري داده بود كه علا‌وه بر جانشيني آقاي خاتمي در معاونت معاونت فرهنگي – تبليغاتي ستاد فرماندهي كل قوا، مسووليت معاونت پژوهشي وزارت ارشاد را نيز بر عهده داشت و احمد عطاري كه خدايش رحمت كناد تشخيص داده بود كه اعتراض‌ها وارد است و مانع تجديد چاپ كتاب شده بود، مانعي كه بعدها از سر راه انتشار كتاب برداشته شد.

‌ قبل از اين از آقاي اسماعيل فصيح نويسنده كتاب <زمستان 62>، رمان <ثريا در اغما> را خوانده بودم اما شنيدن نظر مرحوم عطاري تحريكم كرد به سراغ ساير آثار فصيح بروم و خوشبختانه توفيق رفيقم شد تا همه آثار تأليفي ايشان را بخوانم و بعدها نيز در خواندن آثار فصيح، درنگ و ترديدي به خود راه ندادم. اگرچه هيچگاه اين فرصت دست نداد كه با مرحوم عطاري درباره نظراتش بيشتر صحبت كنم اما بر اين باورم كه <زمستان 62> از آثار برجسته اسماعيل فصيح است كه در كنار رمان <ثريا در اغما> توانايي‌ها و خلا‌قيت او را به سهولت اثبات مي‌كند.

‌***

اسماعيل فصيح در ميان داستان‌نويسان ايران در مرتبه‌اي قرار دارد كه نمي‌توان داستان‌خوان بود اما كاري از او نخواند. فصيح نزديك به 40 سال است مي‌نويسد اما با مهارت تمام خود را از مطبوعات دور نگه داشته است، هنوز كسي را نديده‌ام كه از حرف و گپ او در وسايل ارتباط جمعي به ويژه مطبوعات سراغ و نشاني به دست دهد. بنابراين تنها مرجع داوري درباره فصيح آثار اوست و بس. اولين رمان فصيح به نام <شراب خام> در سال 1347 از زير چاپ خارج شده و آخرين آنها يعني <نامه‌اي به دنيا> و <عشق و مرگ> در سال 1383.

داستان‌هاي فصيح را روايتگري به نام جلا‌ل آريان روايت مي‌كند و به نوشته دكتر عماد بديع كه علا‌وه بر دوستي با فصيح، غور و بررسي پرحوصله‌اي نيز در آثار او به خرج داده، اين داستان‌ها با <دوره‌هاي زمان زندگي> و <جامعه> او هماهنگي دارند و آدم‌ها و حوادث عمدتا از شخصيت و زندگاني شصت‌وچند ساله او الهام گرفته شده‌اند؛ گرچه خودش مي‌گويد همه ساخته و پرداخته خيال‌اند.

‌ فصيح واقع‌گراست و همين موجب مي‌شود كه خواننده بلا‌فاصله در زمان و مكان داستان قرار بگيرد و با جزئيات ارتباط برقرار كند، هم لذت برد و هم خشمگين شود و هم خوبي و بدي را از لحاظ بگذراند.

بر اساس آنچه گذشت، اين كمترين، دو اثر ماندگار اسماعيل فصيح يعني <ثريا در اغما> و <زمستان 62> را به كساني كه هنوز آثاري از فصيح نخوانده‌اند يا اگر خوانده‌اند يكي از اين دو كتاب را از قلم انداخته‌اند، براي مطالعه در روزهاي تعطيلا‌ت سال نو پيشنهاد مي‌كنم. هر دو كتاب را اولين بار نشر نو از زير چاپ خارج كرد كه ناشري بود كه خوش درخشيد اما به علت چشمان بسته برخي، دولت مستعجل شد.

ثريا در اغما

<ثريا در اغما> روايت بي‌اغراق زندگي تلخ نحله‌اي از روشنفكران و صاحبان جاه و مقام و مكنت رژيم پهلوي در سال‌هاي نخست جنگ تحميلي، در پاريس است.

ثريا، خواهرزاده جلا‌ل آريان در اثر سقوط از دوچرخه در پاريس به حال اغما فرو مي‌رود و در بيمارستان بستري مي‌شود. آريان براي مراقبت و نظارت بر درمان او رهسپار پاريس مي‌شود، شهر <لكاته‌اي كه زندگي و هنر و تاريخ و ادبيات و شعر و سنت و حركت و نور و عشق و شراب و جاسوسي و دروغ> را در خود جاي داده است و او كه خود از قبيله كتابت است به سراغ آشنا و غريبه در اين شهر مي‌رود و شرح مي‌دهد آنچه را مي‌بيند و مي‌شنود و مي‌انديشد.

صرف‌نظر از اغماي ثريا كه نمادي از اغماي ايران بعد از تجاوز عراق با كمك قدرت‌هاي جبار دنياست، داستان روايت صادقي است از دو دنيا، دنياي مردم عادي و دنياي مردم غيرعادي كه مايل‌اند حول و حوش فكر و انديشه بگردند يا براي ثروت جان در كنند، يا وابسته به قدرت‌اند يا آرزومند و دل‌خسته رسيدن به آن.

داستان را همان سال‌هاي نخست انتشار يعني سال 1362 يا 1363 خوانده‌ام، بنابراين بيش از اين به يادم نمانده است. همين‌قدر مي‌دانم در ميان اهالي فرهنگ بحث‌برانگيز شد و مخالفت‌ها و موافقت‌هايي را برانگيخت. و البته اين يعني مؤثر بودن اثر.

زمستان 62

<زمستانگ 62> ماجراي بازگشت مهندس جواني به نام منصور فرجام براي تجديد ديدار با مادرش است كه اتفاقي با جلا‌ل آريان همسفر اهواز مي‌شود و در جريان مراودات بعدي مي‌پذيرد يك واحد تكنولوژي كامپيوتر و زبان انگليسي براي شركت نفت در اهواز پي‌ريزي كند. و بدين ترتيب او ناخواسته وارد دنياي جنگ تحميلي و عشق‌هاي جنوبي مي‌شود كه شرح بيشتر آن از لطف و دلپذيري خواندن كتاب مي‌كاهد. رمان با تداخل چند داستان با هم جريان مي‌يابد و به سرانجام نفس‌گيري مي‌رسد كه توانايي و قوت قلم و ابتكار اسماعيل فصيح را حكايت مي‌كند.

<زمستان 62> را مي‌توان همچون زمين سوخته احمد محمود از معدود كتاب‌هاي جانداري دانست كه در زماني كه در كشور جنگ جريان داشت از زير چاپ خارج شدند و اين در جامعه‌اي كه جنگ در آن به امري كم و بيش مقدس مبدل شده بود در جاي خود كاري بزرگ بود. گمان مي‌كنم خواندن اين كتاب‌ها در زمانه بيم و تهديد و هراس مي‌تواند چراغي فراراه ما برافروزد تا با واقع‌گرايي دنيا را از زير چشم بگذرانيم.

1 فکر می‌کنند “ثریا در اغما-احمد بورقانی

پاسخ دادن به عبادی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *