هنوز سخت است كه چهل روز سفر بورقاني به ديار باقي و غيبتش در كنارمان را باور كنيم! او همچون پرندهاي سبكبال پر كشيد و رفت و ما را در حسرت پرواز نهاد. حال براي چهلمين روز سفرش از من خاكي خواستهاند تا مطلبي درباره او بنويسم و فكر ميكنم نه من بلكه همه دوستاني كه پس از سفر او تلاش كردند با نوشتن مطلبي حق او را ادا كنند سر جمع نتوانستهايم اما چه كاري جز اين ميتوانيم؟
********
براي من سخت است كه بتوانم آن يار سفر كرده را در قالبي توصيف كنم اما با كمي تسامح ميتوانم بگويم از منظر من بورقاني از جنس «عمل» بود تا جنس «حرف». در تجربه زندگيام به ويژه در دوران انقلاب و اصلاحات به بسياري از آدميان برخوردم كه از جنس «حرف» بودند و وقتي پاي سخن و منبرشان مينشستم فرش را به عرش ميبردند و آرمانگرايي و آرزهاي بلندشان قلقلكم ميداد اما وقتي اوضاع كمي سخت ميشد و روزگار «عمل» ميرسيد ميديدم آن مشتهاي آسمان كوب قوي وا شده و گونه گونه رسوا ميشدند! خيلي جاي دوري نميخواهد برويم كافي است كمي به قول سينماييها فلاش بك بزنيم به سالهاي دوران اصلاحات و حافظه مان را باز كنيم و ببينيم كه چه افرادي به ميدان «حرف» آمده بودند و ادعاي اصلاحطلبي داشتند و حتي آناني را كه سابقه و صبغه اصلاحطلبي داشتند نيز به انواع و اقسام عناوين كه كمترينش سازش كاري و محافظهكاري و اصلاحطلب حكومتي و… متهم ميكردند اما همين كه كمي اوضاع دگرگون شد اينها هم مثل آب به زمين فرو رفتند يا حداكثر راه بسوي خارج در پيش گرفتند و باز هماناني در ميدان ماندند كه نه از جنس «حرف» كه از جنس «عمل» بودند و بايد به دليل عملشان حتي از كار كردن محروم ميشدند و هر از گاهي راه خانه تا دادگاه را طي ميكردند و در غربتي جانكاه بار سنگين اصلاحات را بدوش ميكشيدند.
بورقاني كمتر «حرف» ميزد و حتي جز به ضرروت نمينوشت (با اينكه نوشتن از جنس «عمل» است) و به همين دليل انسان تا با او مانوس نميشد نميتوانست گوهر و جوهر وجودي او را دريابد و ميزان دانش و دانايي او را اندازه گيرد. ما ايرانيان اغلب عادت داريم كه ارزيابي مان از آدمها بر «حرف» زدن آنها استوار باشد و مثل هم هست كه تا آدمي سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد و الحق و الانصاف بورقاني اگر به سخن گرفته ميشد خوش سخن بود اما به نظرم اين در عين حال آفتي رهزن در انديشه و عمل ما ايرانيان شده است و قطعاً خوش سخني و «حرف» اگرچه ميتواند عيوب ما را آشكار سازد اما قطعاً نميتواند ميزان علم و هنر افراد را بازتاب دهد و به نظرم جز با «عمل» افراد نميتوان به عمق دانش و هنر آنان پي برد. «عمل» بلعيدن كتاب (تعبيري كه به حق يكي از دوستان در وصف او بهكاربرده است) توسط بورقاني را جز در «عمل» او نميتوان باز يافت و او مانند كساني نبود كه انبوهي از كتابها را بر دوش ميكشند تا بر قدرت بيان و تحليل خود بيافزايند و سخن خوش بگويند و مريداني جمع كنند و از اين نمد كلاهي و مقامي و… براي خود بسازند.
بورقاني در «عمل» يك مسلمان بود و پايبند به آداب و احكام مسلماني، اما به قول معروف در اين طريق جانماز آب نميكشيد و در اين مسير اعتقاد و باوري تام و تمام به حقوق انساني و شهروندي همه افراد داشت و رعايت حقوق آنها را برخود لازم ميشمرد و به تعبير مولا علي(ع) دشمن ظالمان و ياريگر مظلومان بود. از اينرو به اصلاحات بهعنوان مرحله تكاملي انقلاب اسلامي از بن دندان باور داشت و آنرا در سايه «عمل» به شعارهايي همچون حاكميت قانون، آزادي، مردمسالاري، جامعه مدني،… ممكن ميدانست و با تمام وجود سر در گرو تحقق آن نموده بود. او وقتي پس از روي كار آمدن دولت خاتمي در مقام معاونت امور مطبوعاتي و تبليغاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي قرار گرفت يك لحظه در «عمل» به آزادي مطبوعات و سپردن امور بهدستفعالان اين عرصه ترديد نكرد و دائره فراخي را بروي آنان گشود كه بهار مطبوعات لقب كرد و در تاريخ اين كشور آزاديخواهي اورا براي هميشه ثبت كرد. او با مشورت نقشه راهي را ترسيم كرده بود كه اگر پياده ميشد براي هميشه مشكل مطبوعات آزاد و مستقل را در اين سرزمين حل ميكرد و حاكميت هم از آن بهرهها ميبرد اما حيف و صد حيف كه منطق او شنيده نشد و نقشه راه او در ميانه برهم خورد و…
او با تمام وجود به جامعه مدني و نقش بخش خصوصي باور داشت و از اينرو بدون هيچگونه ملاحظه و چشمداشت و اعمال نفوذي در صدد تصديهاي دولتي در حوزه مطبوعات برآمد و به ساخت و شكل گيري نهادهاي صنفي در اين عرصه مدد رساند. فعال كردن دوباره شركت تعاوني مطبوعات براي تامين و پشتيباني سخت افزاري مطبوعات از طريق يارانه دولتي و كمك به تشكيل انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران و واگذاري داوري جشنواره مطبوعات و هموار كردن راه براي واگذاري كل امور اجرايي جشنواره به خوبي شيوه «عمل» او را در تحقق جامعه مدني به نمايش ميگذارد. و اگر شيوه «عمل» او را در توزيع يارانه مطبوعات بر اينها بيفزائيم كه بصورت شفاف و عادلانه انجام ميگرفت و گزارشش براي اطلاع همگان منتشر ميشد و حتي بعضاً جانبدار مخالفان دولت بود، آنگاه بهتر ميتوان دريافت كه او چگونه «عمل» ميكرد و البته آنگاه كه دريافت ديگر نميتواند اينگونه «عمل» كند يك لحظه در نماندن ترديد نكرد و عطاي مقام را به لقاي «عمل» مبادله كرد و چه خوش معاملهاي كرد!
او با راي بالاي مردم تهران بدون هيچگونه پشتوانه قدرت يا ثروتي شد نماينده مردم و مزد «عمل» خود را از مردم گرفت و به خانه ملت راه يافت و در اينجا نيز جز براي خدمت به مردم و دفاع از حقوق آنان «عمل» نكرد و كارنامه بش گرانقدر از خود برجاي گذاشت كه شرح آن چهار سال زمان ميطلبد! و پس از مجلس ششم به رغم همه نامهربانيها كه با او شد باز در ميدان «عمل» اصلاحطلبي ماند و هر جا كه به او نياز بود يا خود نياز تشخيص ميداد بيهيچ مزد و منتي حاضر ميشد و بار ميكشيد! و آنقدر بار كشيد كه قلبش از كار افتاد و…آري او از جنس «عمل» بود، گوهري كه گذشت زمان نايابي او را بيش از پيش بر آناني كه قدر گوهر ميشناسند آشكار ميكند و افسوس كه ما قدر اين گوهر ندانستيم.