مرد خدا بود-حیدر

 

از بچگی احمد بورقانی را در مسجد محله مان (مسجد جامع فاطمیه) می شناسم یک چهره با لبخند و مهربان، همیشه مشاور و مرجعی موثق و قابل اعتماد بحث های فرهنگی و سیاسی بچه های مسجد بود یه آدم مذهبی بدون سر و صدا و آرام، پدرش (پدر شهید امیر بورقانی) عاشق امام (ره) و انقلاب و معمار زحمتکش ساختمان، مادرش یک بانوی خیر و فعال مسجد، هر جا بود منشاء خیر و برکت و تحرک اسلامی و پیشرفت بود من و البته برادرم (حاج مهدی) با برادر کوچکتر آقای بورقانی، آقا مجید به لحاظ شرایط سنی بیشتر رفیق بودیم و بعضی وقتها به لحاظ ارتباط و رفیق بازی به مجید می گفتیم برای رفع یعضی از گرفتاریهای زندگی از طریق برادرش نفوذی بکند و کاری انجام بده، ولی همیشه در جواب ما میگفت: من انتقال می دم ولی میدونم او انجام نمیده! می گفت اهل پارتی بازی و سفارشات نیست، فقط مشورت و راهنمایی می کرد و می گفت از مسیرش وارد بشید و این کارها را انجام بدید همین! اول گمان می کردم با ما و امثال ما این کار را می کنه ولی بعدها مواردی را دیدم که بهم ثابت شد این کار او حد و مرزی نداره! هیچگاه از مسئولیتش سوء استفاده نکرد دوستانش عمدتا افراد روشنفکر مذهبی و پیشرو در مسائل انقلاب بودند و یکی از راههایی که می شود افراد شناخت دوستان و نزدیکانی هستند که با افراد ارتباط دارند صاحب فکر و اندیشه،منطق و بسیار انسان متواضع و رئوفی بود یادم میاد پس از استعفاء (معاونت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) به خاطر ایستادگی و مقاومت در برابر کج فهمی ها و آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی، به او اتهام اختلاس و مشارکت در امور غیر قانونی زده بودند و چنان جو بر علیه او شده بود که پدر و مادر محترم و بزرگوارش زیاد در ملاء عام حضور پیدا نمی کردند که بعدها اصل موضوع مطرح شده کذب و غیر واقعی اعلام شد. شرکت در انتخابات مجلس ششم هم داستان غریبی داره. چقدر اتهام های بی اساس و بدون تحقیق و مطالعه و فقط با نیات احمقانه و شیطانی که به او نسبت ندادند شرایط تا حدی نامناسب و یکطرفه شده بود یک روز اعلام کردند که محمد رضا خاتمی، محسن آرمین و احمد بورقانی در مسجد در رابطه با دیدگاهها و برنامه های خود با مردم می خواهند صحبت کنند که امام جماعت مسجد (حاج آقا غروی) هم حضور داشت، خبرنگار سی ان ان هم برای پوشش تصویری و خبری آمده بودند در حین برگزاری مراسم از سوی عده ای از بسیجیان مسجد مدام شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه داده می شد صبر و طاقتش زیاد بود تا حدی بود که خود امام جماعت واکنش نشان داد و گفت: یا بگذارید حرفهایشان را بزنند یا من مسجد را به نشانه اعتراض به این بی ادبی و هتک حرمت ترک می کنم! ولی بورقانی آرام حرفهایش را با مردم زد و حاج آقا هم در محل ماند آخرش هم بماند که کفشهای خبرنگار سی ان ان مفقود شد و بدون آنکه خبرنگار سی ان ان متوجه شود احمد بورقانی به برادرش آقا مجید گفت: از مغازه نزدیک به مسجد یک کفش تهیه کن و به خبرنگار بگو کسی اشتباها کفش را برده! تا ذهنیت منفی از ایران انتقال ندهند! افراطیون به اصطلاح اصولگرا دیده بودند که او در مجلس نماز می خواند گفته بودند: مگه بورقانی نماز هم می خواند!!! یا او را با همسر محجبه و زینب گونه اش دیده بودند می گفتند مگر خانم بورقانی چادریه؟؟؟ وضع مالیش همانی بود که اول بود از اول در محل نظام آباد تا امروز. یاد جمله شخصیت جانباز فیلم حاتمی کیا در فیلم آژانس شیشه ای افتادم که می گفت: من قبل از اینکه برم جبهه یه تراکتور داشتم با زمین کشاورزی حالا بعد از جنگ زمین دارم بدون تراکتور. تاریخ همیشه در حال تکراره، امام علی (ع) وقتی در محراب مسجد کوفه ضربت خورد بعضی می گفتند مگر علی (ع) نماز می خواند؟؟؟ بورقانی از تبار امام علی (ع) و در امتداد راه شهدا و امام (ره) و مردم بود احمد بورقانی مرد خدا بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *