مرگ، مرگ است؛ حتی اگر درباره تو باشد-فرید ذاکری

هفته گذشته، احمد بورقانی مُرد.
نه برای اینکه مرده باشد یا چون زمانش رسیده بود…
برای اینکه به‌مان چیزی را بگوید.نه‌اینکه بگوید: در ستون تسلیت‌ها/ نامی از ما یادگاری
یا اینکه بگوید: پرنده مردنی است
یا حتی اینکه: مرد نکونام نمیرد هرگز
و: اکنون تو مرده‌ای و ما مرده‌ها زنده هستیم
و: مُرد محسن، لیک احسانش نمُرد
و: وایستا دنیا…
و: باور نمی‌کنم
نه. نمی‌خواست این چیزها را بگوید یا حتی ما بگوییم.

برای چیزی دیگر مُرد. بله. مُرد. مٌرد آن مَرد.
مٌرد نه برای اینکه روح سعدی و قیصر و شریعتی و سهراب را زنده کند.
آنها زنده‌یادَند همیشه.
جوون‌ها هم می‌دونند حالا که تنهایی اصلاً سخت نیست.
می‌دونند که کبوتر با مرگ به پایان نمی‌رسه.
یا اینکه ما -آدما- مُردگان متحرکی هستیم.
جوون‌ها و همه و همه، اینها رو خوب می‌دونند.

بورقانی برای گفتن این چیزها نمُرد.
اَصلاً.
اَبداً.
بورقانی کسی نیست که همین‌طور اَلکی بمیرد.
برای گفتن چیزهای تکراری…
آن مَرد مُرد تا چیز تازه‌ای را بگوید.
مسافر بهشت شد، چون چیز تازه‌ای به‌مان گفت.
به‌مان درس نوئی داد. درسی جدید.

هفته گذشته، احمد بورقانی مُرد.
نه برای اینکه مرده باشد یا چون زمانش رسیده بود…
برای اینکه به‌مان چیزی را بگوید.

این را. این را:
“اعتماد: به جز آقایان باهنر، قالیباف، فیاضی از ایرنا و معاونانش و مرتضی تمدن از دوستانی که اجمالاً به جناح مقابل تعلق دارند کسی در مراسم تشییع ایشان شرکت نکرد و صدا و سیما هم به همین حداقلی که این خواننده محترم اشاره کرده‌اند، بسنده کرد. روزنامه‌های آن‌طرفی هم در حد چند سطر درج خبر اکتفا کردند، اشکالی هم ندارد، آقایان ان‌شاالله عمر نوح دارند، همه‌چیز هم فعلاً خلاصه می‌شود در سیاست و ماندن بر کرسی‌های قدرت. حالا یک برادر شهید فاضل با اخلاق فوت کرده است، چه معنی دارد که به خودشان زحمت تسلیت‌دادن به مادر و پدر شهید را بدهند؟”

حالا فهمیدید چرا می‌گویند احمد بورقانی مسافر بهشت شد؟
برای اینکه به‌مان گفت که فرقی ندارد، چه کسی بمیرد.

گفت: نباید گفت: مُرد؟ خوب شد که مُرد. اصلاً مَردِ خوبی نبود.

گفت که اصلاح‌طلب و اصول‌گرا، واژه‌هایی دنیوی هستند…
و مَرگ و مُردنِ یک مَرد، اُخروی.

گفت که همه ما فقط و فقط یک‌بار متولد می‌شویم و
یک‌بار در این دنیا زندگی می‌کنیم.
اینکه زندگی بیشتر از دو روز است…
اما هر روزش، هر ساعت‌ش، هر ثانیه‌اش، هر لحظه‌اش
فقط یک‌بار است و فقط یک‌بار.
دیگر تکرار نمی‌شود.
همین یک‌بار است. تکرارناپذیر. غیرقابل تکرار. همین…
و بعدش مَرگ.
و مردن. و نیست‌شدن. و نبودن. و تمام. خلاص.

اینکه:
مرگ، مرگ است
حتی اگر درباره تو باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *