رفتنش به راستي ناگهان و نابهنگام بود؛ درست 40 روز پيش. احمد بورقاني اهل صفا و وفا بود، اهل فتوت و مروت، اهل خواندن و دانستن، اهل اخلاق و تدين و دلبستگيهاي ديني و دوري از دنياطلبي، ترجمه احوال ديني به مروت و دوستي و اخلاق و گرمي حضور براي همه كس دست نميدهد و براي او دست داد.
اين اوصاف را اهل محله باصفاي او، نظامآباد، دوستانش و همه كساني كه با او خاطره دارند و از همه بهتر، خانواده عزيز و محترم او خوب ميدانند و همينها بود كه خبر رفتن او را با تاملي دروني و دردآلود در احوال زندگي اين جهان ناپايدار توأم ساخت. ديدار چهره متدين و غمزده پدر شهيدپرورش و خانواده و فرزندان عزيزش در مراسم متعدد مربوط به او، اين تامل و تفكر را عمق بيشتري ميبخشيد.
اولين وصفي كه همراه نام او به خاطر ميآيد و نبودن او را سنگينتر مينمايد، اين است كه حضورش هميشه شيرين و شاد بود. به يمن اين شيريني و شادي، خاطرهاش همچنان شيرين و روحش شاد باد.