دريغ و درد براي چهره انساني اصلا‌حات-حسين پايا

اصلا‌حات يكي از انساني‌ترين چهره‌هاي خود را از دست داد. احمد بورقاني نماينده مجلس ششم، زنده‌ترين و مدني‌ترين مجلس نمايندگي پس از انقلا‌ب روي در نقاب خاك كشيد. جوانمرگي بورقاني، نشانه زودمرگي اصلا‌حات در كشور است. بورقاني خاطره‌اي از اصلا‌حات با چهره‌اي بسيار انساني است.

لبخند كمياب نه از روي نيش و تمسخر، بلكه مالا‌مال از مهرباني به فراواني بر چهره‌او قابل رويت بود. در تنگناي پس از كنارزدن اصلا‌حات كه چندان حرفي براي گفتن نبود، لبخند بورقاني و گرماي قلبش در هر ديدار به سهولت دريافتني و آرام‌بخش بود.

چهره انساني بورقاني، در رفتار او، برق نگاهش و لبخند مهربانش تجلي داشت؛ گرايشي متاسفانه محدود در ميان اصلا‌ح‌طلبان بود كه اگر فزوني مي‌يافت، سرنوشت اصلا‌حات به‌گونه‌اي ديگر رقم مي‌خورد. مهرباني و شفقت، فضيلتي به رفتار اصلا‌حي او مي‌بخشيد و سياست را به معناي نادر و واقعي‌اش در چهره انسان نزديك مي‌كرد. سياست اصلا‌حي در واكنش‌هاي بورقاني بيش از تمايز و خط‌كشي و تمايل به دشمن‌شناسي، درصدد توافق و همكاري و همگرايي بود. از اين رو هيچ‌كس در محضر بورقاني احساس موذب‌بودن نداشت؛ ضرورتي به‌وجود نمي‌آمد تا كسي بخواهد نزد او خود را پنهان كند. با هنر طنز، او فضايي از امنيت و صفا مي‌بخشيد و مخاطب به سرعت در كنارش، حسي از دوستي بي‌تكلف را وجدان مي‌كرد. بورقاني تجسم‌بخش مفهوم كمياب دوستي در سياست بود.

در سياست عملي، پرهزينه‌بودن زندگي سياسي بر كسي پوشيده نيست. سياست‌ورزان بايد خود را از بسياري مواهب محروم كنند تا مشروع شمرده شوند. محروميت و مشروعيت دوگانه‌اي است كه كردار عاملا‌ن سياسي در ايران را بسيار پرتكلف و عبوس مي‌كند. مناسبات با آنان جز دو دايره رسمي و خشك مگر براي حلقه‌اي بسيار محدود، امكان ندارد. سياست‌پيشگان چون واقعا و يا ظاهرا دچار محروميت شده‌اند، مانند زندان، فقر، نابرخورداري از تجربه‌هاي مفرح و گوناگون و مراقبت افراطي بر سبك مشخصي از زندگي تا دچار طعن خانمان قرار نگيرند، چهره‌اي از تمايز و نخبگي بر خود مي‌بندند.

رسمي است شايع تا چنين كساني <شخصيت> يا <رجل> سياسي محسوب شوند. ديگراني كه از چنين شيوه‌اي پيروي نكرده‌اند و از مشروعيت برخوردار نشده‌اند، <نيرو> خوانده مي‌شوند. <نيرو>هاي سياسي خرج‌كردني، صرف‌شدني و ابزاري براي رسيدن به مقاصد سياسي‌اند.

<شخصيت>ها خاص و محترم‌اند، پس بايد محفوظ بمانند. فاصله <شخصيت> و <نيرو>هاي سياسي در ايران به سبكي از زندگي سياسي منجر شده است. رابطه <شخصيت> و <نيرو>ي سياسي رابطه متبوع و تابع و غايت و وسيله و ارتباطي عمودي از بالا‌ به پايين است.

<شخصيت>ها در هاله‌اي از تقدس به تناسب موقعيتشان قرار مي‌گيرند. <شخصيت>ها گمان مي‌كنند بايد متناسب با تقدس‌شان فاصله خود را با <نيرو>ها به‌گونه‌اي حفظ كنند تا تمايزشان هرچه بيشتر برجسته شود و خيال ديدن حتي غباري از اشكال و خلل به ذهن <نيرو> خطور نكند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *