مردی از جنس تفکر-محسن فرهمند

اواخر پاییز 1378، با دفتر ایشان تماس گرفتم. پدر یکی از دانش آموزان بود و لازم بود پس از گذشت حدود دو ماه و نیم از آغاز سال تحصیلی، گفت و گویی حضوری با ایشان داشته باشم. پیش از آن روز و حتی پس از آن، به دلایل شغلی، بارها و بارها با دفتر کسانی که موقعیت اجتماعی برجسته ای دارند تماس داشته ام. جالب ترین چیزی که به نظرم آمد، این بود که احمد بورقانی فراهانی، به شدت سهل الوصول بود. او خود را در پس پرده عنوان و میز و موقعیت پنهان نساخت. منشی دفتر ایشان از نام و عنوان من پرسید. خودم را معرفی کردم. تغییر فاحش نحوه برخورد منشی، نشان داد احمد بورقانی برای علوی و هرکه از آنجاست، احترامی فوق العاده قایل است. مطلب را گفتم و درخواست دیدار کردم. شاید می توانست محترمانه ما را به دفترش فرابخواند یا قراری نیمه رسمی یا هرچیز دیگر از این دست. یک ساعت بعد، خودش با مدرسه تماس گرفت و مستقیم با من صحبت کرد. گرم و صمیمی و شفاف. همانگونه که فکر می کرد و سخن می گفت و می نوشت. فردای آن روز در اتاق مشاوره دبیرستان، قرار گذاشتیم. می دانستم فرد گرفتار و پرمشغله ای مانند او، بسیاری از کارهایش را برای شنیدن مطالب عادی من جابجا کرده. خودرویی ویژه در کار نبود. خودم ایستاده بودم و دیدم. تواناترین مرد رسانه ای مجلس ششم شورای اسلامی از راهروی دبیرستان عبور کرد و وارد حیاط شد. با هم به اتاق مشاوره رفتیم و در حضور جناب آقای حاج محمدرضا اویسی به گفت و گو نشستیم. اکثر مسؤولین، عادت کرده اند تمایزی بین محل کار و سایر اماکن قایل نباشند. همه جا از بالا نگاه می کنند و عمدتا در مقام ارشاد و راهنمایی هستند. احمد بورقانی در آن دیدار، بیش از آنکه بگوید، شنید. برای شنیدن آمده بود و این را در همان ابتدای جلسه با خارج کردن قلم و کاغذی از داخل جیبش، نشان داد و البته آنجا که در مقام پاره ای توضیحات، بر سر کلام آمد، نشان داد که سکوتش از سر فروتنی و ادب است. بگذریم که هدف از این مطلب، شرح آن دیدار خاص نیست. در خبر خواندم که دیشب بر اثر سکته قلبی در بیمارستان قلب تهران و در سن 48 سالگی، چراغ عمرش خاموش گشته است. پیش از هر چیز، ناگهان به یاد دوست خوب، فاضل، باصفا و غربت نشینم « کمال الدین » افتادم. فرزند مرحوم بورقانی. کمال مدتیست برای ادامه تحصیل، خارج از ایران است و مانند همیشه با توان، پشتکار و روحیه ای مثال زدنی، درس می خواند و با مجموعه بزرگ « آی بی ام » همکاری دارد. اجازه می خواهم چند جمله ای خطاب به دوست خوبم کمال بنویسم:

کمال عزیز؛ درگذشت پدر بزرگوارت، بیش از آنکه یک حادثه خانوادگی باشد، ضایعه ای اجتماعیست. جامعه فرهنگی ایران، « مردی از جنس تفکر » را از دست داد. مردی آزاداندیش، دورنگر، فروتن، فهیم، مؤمن، متعهّد، پرکار و خستگی ناپذیر. اصحاب رسانه در سوگ آن مرد بزرگ نشسته اند و دیگر کسی شاهد قلم زنی شیوا و قدرتمند پدرت نیست. این مصیبت بزرگ را که برای هر فرزندی از بزرگ ترین مصایب است، صمیمانه تسلیت عرض می کنم. امیدوارم خداوند متعال، به آبروی حضرت زین العابدین علیه السلام، روح پدر مرحوم شما دوست گرامی را غریق رحمت فرماید و به جنابعالی و سایر بازماندگان، صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرماید اما جامعه فرهنگی ایران در این روزگار، از آفرینش کسی مانند مرحوم بورقانی سخت عقیم است. روحش شاد و یادش گرامی باد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *