سهام ..سهام ..سهام …
به خدا می فهمت … درکت میکنم
احمد اقا که ۲-۳ روز پیش مثه عکاسا عکس می گرفت ، سهام نبودی مثه عکاسا با دقت هر عکس رو با دقت نگاه می کرد …
مثه همیشه که این خبرهای بد رو می دن کوتاه بود ..خیلی کوتاه
احمد بورقانی رفت
مهدی محمودیان اس ام اس زد
به شوخی میگم : کجا ؟
جواب می اید : پیش خدا
دلم شور میوفته ، ناراحتی قلبی داشت اما سر حال بود
به هر کی زنگ می زنم جواب نمیده ، به محمد رضا یزدان پناه زنگ می زنم میگه خبر راسته ، باور نمی کنم
به شهاب زنگ میزنم که صحت خبر رو جویا بشم ، صداش بغض داره ، نپرسیده مطمئن می شم که خبر صحت داره
به هر کی اس ام اس می زنم فکر میکنه شوخیه …
یکی میگه که بابا احمد اقا که حالش خوب بود خودم دیروز دیدمش
یکی تا می گم الو بفرمایید می زنه زیر گریه
من گیجم ،
احمد اقا ناراحت قلبی داشت اما تو این هفته که چند بار دیدمش تو ستاد خوب بود ، به خدا حالش خیلی بد نبود
از پله ها که بالا می اومد نفس نفس می زد
به شوخی گفتم خسته نباشید
گفت شما برو یه فکری واسه خودت کن از دو ماه پیش که دیدمت چاق تر شدی
دو -سه تا تیکه انداخت و خندیدیم
سهام به خدا می خندید ، درد نداشت ، می خندید .
مثه اون روز که تو بیمارستان بود
سهام سهام ، زهرای بورقانی ……
به قول نوشین طریقی خیلی حیف شد
من نمی خوام باور کنم .
خیلی زود بود .. خیلی