ساعت 23/22 شنبهشب (14 بهمنماه) پيامي با اين كلمات روي تلفن همراهم نقش بست: <احمد بورقاني، درويش فرهيخته و انسان روحاني پاكباخته و بيريا از اين عالم خاكي رخت بربست و به ديار باقي شتافت.>
نميدانيد چه حالي پيدا كردم. با سرعت خاطرهها از ذهنم عبور كرد، دوره معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد، دوره نمايندگي مجلس و… تا رسيد به آخرين ديدار؛ سهشنبه 9 بهمن.
در آن روز احمدآقا قاري قرآن جلسه گردهمايي اصلاحطلبان بود. با لحني زيبا قرآن خواند، آنهم بيش از آنكه مرسوم چنين مراسمي باشد، قرائت قرآن را ادامه داد و… .
مجدداً ذهنم به عقب برگشت. به ياد نوشتههايش افتادم با آن سبك زيبا، به ياد سخنرانياش در سالگرد روزنامه اعتماد ملي، به ياد لطيفهگوييها در جلسات مشاوران مطبوعاتي آقاي كروبي بهويژه زماني كه در كنار ابطحي قرار ميگرفت و… اما باور كنيد آنچه بيش از همه چيز تداعيكننده بود؛ تواضع، فروتني، صبر، متانت و بردباري اين انسان فرهيخته بود. اگر بخواهم در يك كلمه او را توصيف كنم، بايد بگويم او انساني <شرافتمند> بود.
كاري نميتوانستم بكنم، تنها با ارسال يك پيام كوتاه از طريق پيامك ضمن اعلام خبر درگذشتش، از دوستان برايش درخواست قرائت يك حمد و سوره نمودم